با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر، مرتبط با موضوع در دسترس شما خواهد بود.مدیر آموزش و پرورش شهرستان جیرفت از بازداشت دانش آموزی خبر داده که مدیر مدرسه را مضروب کرده بود.
قضیه از این قرار است که مدیر دبیرستان امام صادق در شهر بلوک از توابع شهرستان جیرفت در استان کرمان به تعدادی از دانش آموزان تذکر می دهد که موهای خود را باید از مدل خاصی که انتخاب کرده بودند خارج و کوتاه کنند و تهدید می کند اگر این کار را انجام ندهند خود او اقدام خواهد کرد و اصطلاحا «چهار راه باز می کند». (ایسنا)
آقای مدیر به وعده یا تهدید خود عمل می کند و در حیاط مدرسه و زیر نگاه دیگران سراغ این دسته از محصلان می رود که چون در پایه دهم تحصیل می کنند طبعا ۱۶ یا ۱۷ ساله و در سن بلوغ و گذر از نوجوانی به جوانی هستند.
آقای مدیر گویا سر چند نفر را می تراشد یا چهارراه باز می کند ولی نوبت به یکی دیگر که می رسد محصل به او حمله ور می شود.
در خبر اولیه البته صحبت از تیغ موکت بُری نبود اما در خبر مربوط به دستگیری گفته شده دانش آموز با این وسیله حمله کرده شاید برای این که دُز ماجرا بالا برود هر چند با اعلام ترخیص زودهنگام مشخص می شود که اگر هم بوده خوش بختانه جراحت عمیق نبوده است.
در این که حمله به مدیر واحد آموزشی کاری ناپسند است تردید نیست خاصه اگر واقعا با تیغ موکت بُری بوده باشد.
اما این همه داستان نیست و به بهانه آن می توان ۱۰ نکته را یادآور شد:
۱- در پی وقوع این اتفاق اداره آموزش و پرورش شهرستان و استان به طور کامل از مدیر حمایت کرده اند و انگار نه انگار که آن سوی قضیه هم دانش آموز است.
اگر مدیر مدرسه را فردی خارج از نظام آموزشی کتک زده بود این پی گیری حقوقی جای تقدیر و نشان از حساسیت صنفی داشت ولی در این مورد خاص این ذهنیت را ایجاد می کند که نگاه دولتی به موضوع آموزش بر پایه مثلث محصل، معلم و مدیر نیست. در حالی که مثلا در « رابطه کار» گفته می شود از سه ضلع کارگر و کارفرما و دولت تشکیل می شود و در رابطه آموزشی نیز دولت و نماینده دولت باید نقش یک ضلع را ایفا کند نه این که جانب دار یک ضلع دیگر باشد.
۲- کتک زدن کار بدی است و این که دانش آموز مدیر را بزند بدتر و اگر از وسیله آسیب زننده و خطرناکی هم استفاده کرده باشد بد اندر بدتر. اما آیا جناب مدیر واقعا انتظار داشته با قیچی یا موزر به جان بچه ها بیفتد و موی آنان را کوتاه و جوانانی سرشار از بلوغ را جلوی چشم دوستان و همکلاسی ها تحقیر کند و آنها هم به تماشا و اطاعت بسنده کنند و مثل گوسفند نوبت خود را انتطار بکشند تا ببینند کی نوبت تحقیر آنان فرا می رسد؟!
۳- رییس اداره آموزش و پرورش از «حفظ حُرمت و جایگاه و کرامت فرهنگیان» سخن گفته و پی گیری حقوقی را به این خاطر اعلام کرده است. اما جا دارد از ایشان بپرسیم آیا تنها معلمان مصداق واژه «فرهنگی» هستند و دانش آموز فرهنگی نیست و حرمت و جایگاه و کرامت ندارد؟ این که مدیر شخصا اقدام به کوتاه کردن موی محصل کند با حرمت و جایگاه و کرامت دانش آموزان، منافات ندارد؟
می گویند احترام امام زاده با متولی است. آیا جناب مدیر با این کار احترام واحد آموزشی متبوع را نقض نکرده است؟
۴- اگر دانش آموز تحقیر شده به اتفاق دوستان در بیرون مدرسه و شبانگاه و با نقاب مدیر را مورد ضرب و جرح قرار می دادند و اتفاق بدتری می افتاد چه کسی مسؤول بود؟ در این صورت اگر خدای ناکرده قتلی رخ می داد چه بر سر خانواده مدیر و خانواده محصل می آمد؟ مگر مدیر ابزار نمره و حتی اخراج را در اختیار ندارد؟ چرا باید شخصا به کارهایی از این دست مبادرت ورزد؟
۵- جان مایه داستان سریال پرطرفدار «فارگو» واکنش به تحقیر است. یک فروشنده ساده و بی دست و پای بیمه به خاطر تحقیر و ضرب جرح به دست همکلاسی سابق دست به جنایت هایی می زند که تماشاگر را میخ کوب می کند و کار به جایی می رسد که برای برادر خودش هم پاپوش قتل می دوزد. چرا؟ چون تحقیر شده است.
کوتاه کردن موی یک عده در مقابل بچه های دیگر مصداق تحقیر است و تخم کین کاشتن و این بچه ها اگر هم تمکین می کردند جای دیگر درصدد تلافی برمی آمدند. مدیر در مدرسه تحقیر می کند و محصل شاید دق دلی خود را در خیابان بر سر من و شما خالی کند. این همان تربیت متعالی مورد نظر جناب مدیر است که جوانانی تشنه انتقام و سرکوب شده تحویل جامعه بدهد؟
چرا هیچ یک از مقامات آموزش و پرورش این موضوع را تقبیح نکردند؟ آیا همه پرسنل آموزش و پرورش در زمره مقدسات هستند و نمی توان اقدام یک فرد را محکوم کرد؟
کوتاه کردن موی بچه ها به زور و اجبار و در مقام تنبیه در زمره اختیارات واحد های آموزشی هست یا نیست؟ اگر هست چرا دیگران چنین نمی کنند و چرا حق تحقیر به آنها اعطا شده است؟ اگر نیست چرا او را هم محکوم نمی کنند؟
۶- اگر این جوان از تحصیل منصرف و بزهکار شود و به جان مردم بیفتد آیا مدیر مضروب و حامیان او در اداره که با افتخار برای بچه پرونده تشکیل داده اند مسؤولیت تبعات آن را هم می پذیرند؟
۷- اگر کار مدیر برخوردهایی از این دست است چرا از اساس مدیریت واحد آموزشی را به نیروهای نظامی و انتظامی نسپاریم؟ اگر تولید ترس کار اصلی مدیر است آموزش و پرورش رسما از نیروهای دیگر استفاده کند چون بچه ها از باتون یا باطوم و سلاح بیشتر می ترسند تا قیچی و موزر.
۸- اشاره به مدل موی شماری از دانش آموزان و نه یک محصل خاص از این واقعیت حکایت می کند که منحصر به یک مورد خاص نبوده است و احتمالا از مدل موی هنرپیشه یا فوتبالیست یا خواننده ای تبعیت کرده اند. نمی خواهم بگویم اقتضای سن شان است و مدیر نباید تذکر می داده است. اما حق تحقیر نداشته است.
موفق ترین الگوی مدیریت مدرسه در ۸۰ سال اخیر در ایران دکتر محمد علی مجتهدی است که ریاست دانشگاه صنعتی را هم رها کرد و به البرز بازگشت و تا سال ۱۳۵۷ مدیر دبیرستان البرز بود و دانش آموختگان آن در عالی ترین سطوح در ایران و دیگر کشورها به کار مشغول اند. آیا دکتر مجتهدی یک بار چنین کاری کرده است؟ اهل مدارا و مماشات هم نبود اما از نگاه او بله از نگاه نافذ او حساب می بردند.
۹- وقتی اتفاقی در یک محیط آموزشی یا ورزشی می افتد بهتر آن است که خودشان حل و فصل کنند. هنر رییس اداره اموزش و پرورش این بود که موضوع را درون اداره حل می کرد وگرنه بچه مردم را تحویل زندان دادن که هنر ویژه ای نمی طلبد!
۱۰- معلوم است که کتک زدن مدیر کار بدی است. مدل ناپسند مو هم تأیید نمی شود. اگر واقعا تیغ در دست داشته هم بدتر. اما چه کسی این کار را کرده؟ شاگرد خود جناب مدیر! محصول همان مدرسه است. چند سال پیش که جوانی سوار بر اتومبیل گران قیمت فرزند وزیر کنونی کار را زیر گرفت و کشت و متواری شد پدر سوگوار ماه ها در جست و جوی او بود تا دستگیر شد. اما او را بخشود و وقتی پرسیدند چرا پاسخ داد این بچه محصول تربیت خود ماست...
پیش تر و به بهانه های دیگر هم نوشته بودیم آموزش و پرورش ایران اصرار دارد دانش آموز را «مطیع» بار بیاورد تا «ماهر». از این رو در این ساختار اصل بر اطاعت است نه مهارت.
حال آن اگر اصل بر مهارت باشد کافی است مدیر دستور دهد از ورود دانش آموز - مادام که مدل موی خود را اصلاح نکرده- جلوگیری شود. در این حالت دانش آموز که از مهارتی محروم می شود به خودی خود تنبیه شده و نیاز به برخورد فیزیکی و تحقیر در ملأ عام نیست ولی وقتی همه به دنبال اطاعت باشند مدیر همان کاری را می کند که رییس پادگان برای خود چنین حقی قایل است...
سال ها پیش یک نشریه ورزشی درباره بازیکنی گران قیمت که به جای بازی خوب و مؤثر تنها به فکر چهره و آرایش خود بود تیتر زد: ژل نزن، گل بزن!
حالا که جناب مدیر مرخص شده شاید بتوان تیتر زد: مدیر باش، سر نتراش!
برگرفته از : عصرایران
|
|